کرونانوشت

خطر ابتلا به کرونا، لطفا با ماسک وارد شوید!

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

۲۵
آذر

با شیوع کرونا و لزوم استفاده‌ی جدی از ماسک، تنوع در ساخت این محصول بهداشتی بالا رفت. افراد زیادی وجود دارند که به هنگام استفاده از ماسک، به رنگ و طرح و هماهنگی آن با لباس‌هایی که پویشیده‌اند دقت می‌کنند.

نیاز به تنوع در رنگ و طرح ماسک، باعث شد افراد زیادی آستین‌ها را بالا زده و برای داشتن ماسک‌های متنوع و زیبا قدم بردارند.

فیلم زیر آموزش ساخت ماسک را با ساده‌ترین روش آموزش می‌دهد.

 

با هم ببینیم.

  • حسن محدث‌زاده
۱۵
آذر

یک مکالمه کرونایی

 

یکی از همشهریانم گاهی‌اوقات تماس می‌گیرد و مشکلاتی را مطرح می‌کند که ما در رسانه‌ی خبری محلی‌مان منتشر کنیم. دیروز باز هم تماس گرفت.

همشهری: سلام
من: سلام در خدمتیم

همشهری: من الان در بیمارستان بوشهر هستم

من: خدا بد نده

همشهری: میگم تو بخش سی‌سی‌یو‌ ویژه کرونا فقط یه نفر هست.

من: فقط یه پرستار؟

همشهری: نه
من: فقط یه پزشک؟

همشهری: نه

من: پس چی؟

همشهری: فقط یه بیمار هست.

من: خب!

همشهری: چرا فقط یه بیمار هست؟

من در حالی که هم متعجبم و هم جلوی خنده‌ام را گرفته‌ام: مگه فقط یه بیمار بده؟

همشهری: چرا آمار الکی میدن و میگن اوضاع بده؟

من: مهم آمار نیست مهم سلامتی جامعه‌ست.

همشهری تاکید می‌کند: من خودم اینجا هستم و‌ فقط یه بیمار تو سی‌سی‌یو ویژه کرونا بستری هست.

من: شکر خدا

همشهری: حتما بنویس که فقط یک بیمار بستریه.

من: اینکه بیمار کرونایی داره کم می‌شه جای خوشحالیه.

همشهری: حالا کرونا داره میاد پایین؛ چرا تخم مرغ میره بالا؟ چرا!!

من: الو الو صدات نمیاد...

  • حسن محدث‌زاده
۱۲
آذر

از تخته‌سیاه کلاس تا تخت بیمارستان

 

۱) خبرش در شبکه‌های اجتماعی پیچیده بود و در گوشی‌ها گردش می‌کرد. خودش هم تعجب کرده بود و می‌گفت اصلا انتظار نداشته که این حجم محبت را در قالب تماس و‌ پیام در چند ساعت دریافت کند.


بر حسب تکلیف اداری، با او تماس گرفتم. اعظم حسین‌پور بی‌تکلف قصه‌اش را برایم تعریف کرد:

« به دلیل بیماری سه ماه است در شیراز ساکن هستم تا زیر نظر پزشک معالج باشم اما از دو هفته قبل در بیمارستان بستری هستم.

چون محل بستری من در طبقه زیرزمین قرار دارد؛ نت گوشی ضعیف است و نمی‌توانستم به شبکه شاد وصل شوم تا شاگردانم را درس دهم. با وجود اینکه در شرایط جسمانی من، دبیر دیگری می‌توانست جایگزینم شود اما چون نمی‌خواستم با تغییر دبیر، به درس شاگردانم خلل وارد شود، از کادر پرستاری بیمارستان خواستم تا شرایط استفاده از اینترنت را برای من فراهم کنند که با مخالفت پزشک مواجه شدم اما وقتی شوق و اشتیاق مرا دید، موافقت کرد. پزشک معالج و سرپرستار که نحوه تدریس من را از روی تخت بیمارستان دیدند، اجازه خواستند تا به یادگاری عکس بگیرند. اطلاعی از نیت آنها نداشتم اما بعد متوجه شدم که عکس من در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست شده و با سیل تماس‌های محبت‌آمیز همکاران و مردم روبه‌رو شدم.


احتمالا تا 3-4 هفته آینده در بیمارستان بستری باشم و تا جایی که شرایط جسمی اجازه دهد، تدریس را ادامه می‌دهم»


از او‌ پرسیدم که  چه کتابی تدریس می‌کند،گفت: دبیر حق‌التدریس درس ادبیات هستم‌.


می‌دانست که بعد از تماس من، قرار است مدیرکل با او تماس بگیرد. به او گفتم که احتمالا وزیر هم با او تماس بگیرد و تاکید کردم که در هر دو تماس موضوع استخدامش را مطرح کند.


۲) مکالمه تلفنی مدیرکل با او را برایم فرستادند که خبرش را کار کنم‌. گفتگو را با دقت گوش می‌دادم که آیا موضوع استخدامش را مطرح می‌کند یا نه؟ اما او نه تنها از استخدام حرفی نزد بلکه فروتنانه از ادای وظیفه گفت و‌ گفت. مطمئن شدم در گفتگو با وزیر هم از استخدام نخواهد گفت. به مدیرکل پیام دادم که ما در آموزش و پرورش به چنین معلمان متعهدی نیاز دازیم؛ کاش شرایط استخدامش را فراهم می‌کردیم؛ مدیرکل پاسخ امیدوارانه‌ای داد.


۳) اگر چه کرونا، شور را از مدارس گرفت اما معلمان متعهد، ایثارگر و فروتنی همچون اعظم حسین‌پور، زیبایی را مشق می‌کنند و درس می‌دهند.

 

  • حسن محدث‌زاده
۱۰
آذر

« لحظات را گذراندیم تا به خوشبختی برسیم اما دریغا که خوشبختی همان لحظات رفته است» این جمله تکراری را احتمالا خیلی هایمان شنیده باشیم و بی تفاوت از کنار آن عبور کرده باشیم مثل وقت های هدر رفته مان در گشت های بی هدف در شبکه های اجتماعی که به عادت دچار مبتلا شده است.

حالا که دشمنی نامرئی به نام کرونا؛ عرصه زندگی را بر همه تنگ کرده و دائم الماسک شده ایم، شاید قدر لحظات که ترجمه آنی و واقعی خوشبختی هستند را بدانیم.

می خواهم در این دفتر گشوده و گشاده مجازی از کرونا و زیست کرونایی بنویسم و بنویسیم. با هم از زیبایی های زندگی در کنار سختی جنگ کوویدی حرف بزنیم و امروزمان را زیباتر کنیم.

فرقی نمی کند که همین فردا کرونا در دام واکسن بیفتد و هلاک شود یا سالها از خون ما بمکد و فربه شود،  زندگی با همه زیبایی هایش زنده است و ما محکوم به زندگی. پس چرا سیب های شیرین باغ زندگی را نچینیم و‌ نخوریم؟؟


کرونا نوشت از امروز زیست مجازی خود را شروع کرده است به امید یاری و همراهی شما خوبان


همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس

که دراز است ره مقصد و من نوسفرم

  • حسن محدث‌زاده